داستانهای صحت روان: اراده برای بهبودی

سالها جنگ و مشکلات اقتصادی تأثیرات سنگینی بر صحت روان گذاشته و بسیاری از مردم را با افسردگی، اضطراب، استرس پس از سانحه و دیگر مشکلات روانی مواجه است
کابل، افغانستان: در افغانستان، سالها جنگ و مشکلات اقتصادی تأثیرات سنگینی بر صحت روان گذاشته و بسیاری از مردم را با افسردگی، اضطراب، استرس پس از سانحه و دیگر مشکلات روانی مواجه کرده است. برای پاسخ دهی به این نیاز رو به رشد، سازمان جهانی صحت با حمایت اتحادیه اروپا، برنامهای نجات بخش زندگی در زمینه صحت روان و حمایت روانی-اجتماعی را به کسانی که بیشترین نیاز را دارند، ارائه میدهد.
از طریق شفاخانهها و مراکز اجتماعی، کارکنان صحی آموزش دیده، مشاوره، درمان گروهی و جلسات مدیریت استرس را به هزاران نفر در سراسر کشور ارائه میدهند. بخشهای تخصصی برای رسیدن به گروههای آسیب پذیر از جمله زنان، کودکان، سالمندان و افراد دارای معلولیت تأسیس شدهاند تا مراقبت و حمایت هدفمند را به آنها ارائه دهند.
با وجود این تلاشها، بیشتر از ۳۴ شفاخانه ولایتی افغانستان هنوز هم فاقد خدمات تخصصی صحت روان هستند. برای پرکردن این خلاء، سازمان جهانی صحت یک ابتکار آزمایشی را راه اندازی کرد تا بخشهای بستری صحت روان حاد را در شفاخانههای منتخب ادغام کند. بخشهای هشت بستر در بامیان، بدخشان، فراه و نیمروز ایجاد شدند، در حالی که یک مرکز بزرگتر با ۲۰ تخت در شفاخانه آینو مینه در قندهار تأسیس شد. این بخشها همراه با کلینیک های صحت روان و حمایت روانی اجتماعی سرپایی، اکنون خدمات اساسی را به افرادی ارائه میدهند که پیش از این هیچ دسترسی به خدمات صحت روان نداشتند.
با تشکر از بودجه اتحادیه اروپا، این مراکز نه تنها به درمان علائم میپردازند، بلکه به افراد کمک میکنند تا زندگی خود را بازسازی کنند، دوباره با عزیزانشان ارتباط برقرار کنند و حس هدفمندی و یکپارچگی را به دست آورند. با این حال، با توجه به نامعلوم بودن آینده برنامه، حفظ و گسترش این خدمات همچنان یک نیاز حیاتی است تا اطمینان حاصل شود که جوامع بیشتری در افغانستان بتوانند به حمایتی که شایسته آن هستند، دسترسی پیدا کنند.
در میان افراد زیادی که تحت تأثیر قرار گرفتهاند، مهدیه، لعل و هما بهعنوان نمونههای قدرتمندی از بهبودی و ارادهی قوی برجسته هستند. مهدیه که برادرش را از دست داده بود، توانست با ماه ها مشاوره و حمایت همتایان، قدرت بازسازی زندگیاش را دوباره پیدا کند. لعل، پس از آن که خانهاش را در اثر درگیری از دست داد، از طریق مشاورههای مبتنی بر جامعه دوباره احساس هدفمندی و ثبات را به دست آورد. و هما که با اضطراب دست و پنجه نرم میکرد، توانست از طریق جلسات گروهی با زندگی دوباره ارتباط برقرار کند. هر یک از این داستانها نشان میدهند که چگونه حمایت هدفمند میتواند به افراد کمک کند تا بهبود یابند، زندگی شان را بازسازی کنند و در میان سخت ترین چالش های زندگی، امید را دوباره بیابند.
نماینده و رئیس ماموریت سازمان جهانی صحت در افغانستان گفت: «این داستان ها تأثیرات تغییر دهنده زندگی پروژه صحت روان و حمایت روانی اجتماعی سازمان جهانی صحت در افغانستان را برجسته می کند. "در حال حاضر، سازمان جهانی صحت توانسته است پنج مرکز خدمات مدغم صحت روان و حمایت روانی اجتماعی را، هم برای بیماران بستری و هم سرپایی را تا پایان نومبر ۲۰۲۵ حفظ کند. با این حال، آینده این خدمات نجات بخش هنوز نامعلوم است، و همچنان امکان گسترش آن به ۲۷ شفاخانه ولایتی دیگر، که بسیاری از آنها تحت پروژه پاسخ دهی اضطراری صحی (HER) فعالیت دارند، نیز در وضعیت نا معلوم قرار دارد." توضیح داد
مهدیه دوباره زندگیاش را میسازد:
هنگامی که مهدیه برادرش را از دست داد، زندگیاش تغییر دشواری گرفت. احساس غم و اندوه و انزوا او بیشتر شد و فعالیت های روزانه او طاقت فرسا شد و او را از دوستان و کار دور کرد.
به تاریخ ۱۹ دسمبر ۲۰۲۴، مهدیه به شفاخانه ولایتی بدخشان مراجعه کرد. برای سه هفته، او در جلسات اشتراک کرد که به او کمک کرد تا زندگی خود را دوباره با منسجم کند.
مهدیه گفت: «قبل از پیوستن به برنامه تداوی در شفاخانه بدخشان احساس گمشدگی کامل کردم. جلسات درمانی به من کمک کرد تا خودم را دوباره پیدا کنم، یک قدم در یک زمان. من یاد گرفتم که چگونه ذهن خود را آرام کنم و با دیگران ارتباط برقرار کنم. من نمیتوانستم این کار را بدون حمایت که از کارمندان مراقب صحی در شفاخانه دریافت میکردم انجام دهم. "
مبارزه با افسردگی مزمن با عزم و روحیهی قوی:
برای سه سال، زندگی لعل پر از ناامیدی بود. او تلاش کرده بود در شهرهای مختلف کمک بگیرد، اما هر بار با نا امیدی روبرو میشد. در تاریخ ۱۷ جون ۲۰۲۴، لعل وارد شفاخانه ولایتی زرنج شد و احساس میکرد دیگر هیچ پناهی برایش نمانده است.
کارمندان شفاخانه پس از معاینه، او را مبتلا به افسردگی شدید تشخیص دادند. به جای این که تنها برایش دوا تجویز کنند، یک برنامه جامع درمانی شامل جلسات مشاوره و درمان هدفمند برایش آماده کردند.
با آغاز جلسات، لعل متوجه تغییرات کوچک اما مؤثری شد. او گفت: «بالاخره توانستم بهتر بخوابم و احساس راحتی و آزاد بودن بیشتری داشته باشم». او افزود: «برنامه تداوی این فرصت را برایم فراهم کرد تا از دیگرانی که با مشکلات مشابه روبرو بودند، بشنوم».
آغازی نو برای هما:
در سن ۳۲ سالگی، هما احساس میکرد که زندگیاش در حال فروپاشی است. او غم و اندوه شدید را تجربه میکرد و فکر میکرد که تسلیم شود. در ماه دسامبر ۲۰۲۴، زمانی که به شفاخانه ولایتی بامیان مراجعه کرد، داکتران با دقت به حرفهایش گوش دادند و او را مبتلا به افسردگی شدید تشخیص دادند.
هر جلسهی منظم تداوی، گامی کوچک بهسوی بهبودی بود. حما گفت: ”صحبت کردن با کسی که درد مرا درک میکرد، تفاوت بزرگی ایجاد کرد. برای نخستین بار احساس کردم که کسی واقعاً به من گوش میدهد و در ترسها و نگرانیهایم شریک است.“